English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7040 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anti- U سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti U در مقابل
anti U انتی
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti U ضد
anti U مخالف علیه
anti U پاد
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti- U ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti- U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- U روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- U به معنای "مخالف "
anti aircraft U ضد هوایی
anti semite U مخالف اقوام سامی
anti semite U ضد یهود
anti particle U ضد ذره
anti semitic U ضد یهودی
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti skid U ضد لغزش
anti socialist U ضد سوسیالیستی
anti spin U سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-Semitism U مخالف با یهودیان
anti semitism U مخالف با یهودیان
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti freezer U ضد یخ
anti freezer U ضد انجماد
anti g suit U لباس ضد فشار ثقل
anti g suit U لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing U ضد یخ
anti-Semite U ضد یهود
anti-Semite U مخالف اقوام سامی
anti-Semites U ضد یهود
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
anti air U ضد هواپیمایی
anti aircraft U پدافند هوایی
anti capitalist U ضد سرمایه داری
anti cyclical U ضد دورهای
anti derivative U ضد مشتق
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
anti detonation U ضد بدسوزی
anti submarine U هواپیمای ضد زیردریایی
anti dumping U ضد دامپینگ
anti tr switch U کلید ضد فرگیر
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti matter U ضد ماده
anti-social U ضد اجتماعی
anti social U ضد اجتماعی
anti-Semites U مخالف اقوام سامی
anti sepsis U جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti-tank U ضد تانک
anti-histamine U آنتی هیستامین
anti-clockwise U بر خلافجهتعقربههایساعت
anti-freeze U ضد یخ
anti-theft U دزدگیر
anti-freeze U پاد یخ
anti-heroes U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine U ضد هیستامین
anti-histamine U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines U ضد هیستامین
anti-histamines U آنتی هیستامین
anti-histamines U داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-freeze U آبگونهی ضد یخ
anti-pollutants U پادآلودگی
anti-hero U نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti thesis U برابر نهاد
anti thesis U انتی تز
anti-aircraft U ضد هواپیما
anti thesis U وضع مقابل
anti-pollutant U پادآلودگی
anti thesis U نقیض
anti-Semitic U مخالف نژاد سامی
anti-moth U مواد ضد بید فرش
anti-Semitic U مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti icing fluid U مایع ضد یخ
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
anti aircraft defense U پدافند ضد هوایی
anti-skating device U دستگاهضدلفزش
anti aircraft artillery U توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery U توپخانه ضد هوایی
anti-tank rocket U موشکضدتانک
anti-tank missile U گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe U پایهضدلغزش
anti drumming sheet U ورق ضد تورم
anti-vibration handle U دستهضدلغزش
anti development policy U سیاست ضد توسعه
anti flouing paint U رنگ ضد خزه
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti dazzle vizor U افتابگیر
anti dazzle screen U شیشه ضد نور
anti dazzle screen U شیشه نورگیر
anti freeze mixture U مخلوط ضد یخ
anti freeze pump U پمپ ضد یخ
anti friction bearing U یاطاقان غلطکی
anti corrosion composition U رنگ ضد زنگ
anti hum condenser U خازن ضد پارازیت
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
anti comintern pact U ...anti
anti collision light U چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti-ship missile U گلولهموشکضدناو
anti-radar missile U گلولهموشکضدرادار
anti trust law U قانون ضد تراست
anti parallel feeding U تغذیه مخالف
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti skid chain U زنجیر محافظ در برابر لغزش
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti skid protection U حفافت از لغزش
anti skid system U سیستم ضد لغزش
anti slip plate U ورقه ضد لغزش
anti drag wire U اجزاء بست کاری ساختمانی
anti strokes line U خط انتی استوکسی
anti tear strips U باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti submarine carrier U ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti meran gambit U گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti interference device U دستگاه ضد تداخل
anti inflationary policy U سیاست انقباضی
anti inflationary policy U ضد تورمی
anti interference capacitor U خازن ضد تداخل
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
anti knock property U درجه اکتان
anti-aircraft missile U گلولهموشکضدهوایی
anti induction cable U کابل ضد القا
anti menchanized defense U دفاع ضدمکانیزه
anti menchanized defense U پدافند ضد مکانیزه
anti knock property U خاصیت ضدضربه
anti-friction pad U لایهضداصطکاک
sherman anti trust act U قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
anti-torque tail rotor U دم چرخانضدلفزش
service anti gas respirator U ماسک ضد گاز
off-balance U فردیکهمتعادلنایستادهوهرلحظهامکانداردبرزمینبخورد
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
out of balance U نامتعادل
available balance U مانده موجود
balance U روش استفاده از همه ریشههای شبکه به یک اندازه
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balance U بالانس کردن
balance U خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance U تتمه
balance U مدار الکتریکی که یک بار صحیح را روی خط ارتباطی قرار میدهد.
balance U احتمال رویداد خطا
balance U برای همه خطاها یکسان است
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
balance U قرار دادن متن و تصویر در یک صفحه به یک روش جذاب
balance U تراز کردن متعادل کردن بالانس
balance U هم وزن
balance U تراز همیاری
balance U موازنه صورت وضعیت
balance U توازن
balance U متعادل کردن
balance U موازنه کردن تعادل
balance U موازنه تتمه حساب
balance U تراز
balance U میزان
balance U ترازو
balance U ترازش
balance U تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance U مانده برابرکردن
balance U تعادل
balance U مانده
balance U موازنه
phase balance U تعادل فازی
positive balance U مانده مثبت
balance of payments U موازنه پرداختها
shoulder balance U بالانس شانه
precision balance U ترازوی دقیق
pressure balance U فشارسنج
roman balance U قپان
spring balance U تعادل فنری
balance of payments U ترازپرداختها
scale of balance U کپه
material balance U موازنه مواد
mass balance U موازنه جرم
heat balance U توازن گرمایی
heavy balance U قپان
idle balance U مانده بیکار
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
induction balance U تراز القا
letter balance U ترازوی نامه کشی
hand balance U بالانس روی دست
line balance U تعادل خط
magnetic balance U تعادل مغناطیسی
magnetic balance U تعادل میدان
heat balance U تعادل حرارتی
static balance U توازن ایستا
static balance U بالانس ایستا
voltage balance U میزان ولتاژ
voltage balance U موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
water balance U بیلان اب
tip the balance <idiom> U تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
hang in the balance <idiom> U
bank balance U پولموجود در حساببانکیفرد
Roberval's balance U ترازویبلوار
beam balance U ترازو
balance rail U ریلتوازن
negative balance U مانده منفی
visible balance U تراز اشکار
visible balance U تراز مرئی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com